تــو نـبودی من چــیکار مــیکردم با غمــی کــه شــونمــو میــلرزوند… تــو نبــودی کــی نــجاتم میــداد کی بهم آرامشو میفهموند… تو نبودی لحظه های سختو با کدوم معجزه سر میکردم… تا کدوم شهــر پر تنهایی بود دستای خالیو قلب سردم…
ابــر گــریه رو دو تا چــشمام بود اومـدی ابرا رو کنار زدی… وقتی عاشقت شدم فهمیدم که چقدر به زندگیم میومدی… من با من میونهی خوبی نداشت حتی از خودم فرار میکردم… اینو هر روز از خودم میپرسم تو نبودی من چی کار میکردم؟…